مجتبی نیک اقبال
حتی وعدههای روحانی هم دیگر برای مردم اعتباری ندارد؛ مردمی که از سیاست، جناح و جناح بازی، وعدههای سرخرمن و امیدهای واهی دلزده شدهاند و قرار است از روی استیصال بازهم به کسی رأی بدهند که مدتهاست کلیدش در قفل رکود شکسته است. وقتی چهارسال پیش جان مردم از کارهای احمدینژاد به لبشان رسیده بود، حسن روحانی با وعدههای مردمپسند در انتخابات پیروز شد تا مسائل سیاسی و اقتصادی کشور را به قول خودش با تدبیر و امید حل کند. اما با وجود گذشت زمانی طولانی، تنها دستاورد مهم او که هم جنبه سیاسی و هم جنبه اقتصادی دارد، برجام است. برجام میزان فروش نفت ایران را افزایش داد ولی آنطور که تبلیغش را می کنند، چیز دندان گیری از آب در نیامد. برجام با تمام سر و صدایش فقط ۸/۵ میلیارد دلار سرمایه خارجی به ایران آورد. در حالی که آنقدر انتظار مردم را از این توافق بالا برده بودند که همه گمان میکردند درهای بهشت اقتصادی به روی کشور گشوده خواهد شد. توافق هستهای اگرچه در سطح کلان دستاوردهای خوبی را به همراه داشت، بدنه جامعه اثر آن را در زندگی خود لمس نکرد. مخالفان دولت هم با بهانه قرار دادن همین موضوع، از آن به عنوان سلاحی برای تخریب روحانی استفاده میکنند. برجام انتظارات اقتصادی مردم را برآورده نکرد و به همین دلیل به نظر من نماد سرخوردگی جامعه محسوب میشود. برای کارگری که پایه حقوقش کمتر از ۱ میلیون تومان است دیگر برجام کوچکترین اهمیتی ندارد. درد او کاهش قدرت خریدش است؛ قدرتی که روز به روز از آن کاسته میشود اما با این حال برخیها پز تورم تکرقمی را میدهند. به آنها باید گفت هنر نیست که با بالا نگاهداشتن سود بانکی، نقدینگی «۱۲۰۰ هزار میلیارد تومانی» را سرکوب کردهاید تا تورم تکرقمی را به رخ بکشید. برای قشر ضعیف جامعه بیش از همه، نرخ تورم اقلام خوراکی اهمیت دارد که آنهم بین آمارها همیشه گم میشود. مطمئنا اغلب مردم نمیدانند Stagflation یعنی چه ولی میدانند امروزه علاوه بر نبود رونق اقتصادی، با افزایش قیمت کالاهای مصرفی روبرو هستند. همه این چالشهای اقتصادی در حالی است که دولت روحانی وعدههای ۱۰۰ روزه و چندماهه برای اصلاح امور داده بود؛ هرچند که اکنون به دوربین خیره میشود و این وعدهها را انکار میکند. البته او در بازگرداندن آرامش روانی به جامعه موفق عمل کرده است؛ اما از سوی دیگر نزدیکترین موافقانش نیز به ناکامیهای اقتصادی دولت یازدهم اعتراف دارند. با این حال اکثریت جامعه چارهای ندارند جز اینکه رأیشان را با اشک و یأس دوباره به صندوق روحانی بیندازند. چون اغلب مردم به ویژه قشر متوسط جامعه به این آگاهی رسیدهاند که دو رقیب اصلی حسن روحانی در انتخابات، نسخههای ارتقا یافته محمود احمدینژاد هستند. البته انداختن رأی به صندوق روحانی به معنای ایدآل بودن این انتخاب در ذهن مردم نیست، بلکه انتخابی اجباری از بین بد و بدتر است؛ بدترهایی که امکان دارد با افکارشان اقتصاد ایران را دوباره دچار احمدینژادیسم کنند و بدی که کلیدش در قفل رکود شکسته است.
دولت روحانی با چنگ و دندان از تورم تک رقمی محافظت میکند و حق هم دارد چون دو ماهی بیشتر به انتخابات نمانده است. می خواهد از این دستاورد اقتصادی بهعنوان یک برگ برنده در این رقابت استفاده کند؛ برگ برندهای که با روزمرگی عوام در ارتباط است و رایجترین اصطلاح اقتصادی در بین طبقات محروم جامعه محسوب میشود. تودههای مردم تورم را معادل گرانی میپندارند و حال که دولت توانسته است افسار گرانی را به دست گیرد، آنرا یک امتیاز ویژه برای تضمین ادامه حیات خود تعبییر میکند؛ البته نباید فراموش کنیم که دلیل اصلی کاهش تورم مربوط به کاهش تقاضاست. اگرچه دولت روحانی و «شخص آقای ضد تورم»در کنترل این بلای خانمانسوز نقش پررنگی داشتند، کاهش قدرت خرید مردم در دولت بیانضباط قبلی و به تبع آن کاهش تقاضا، افزایش سطح عمومی قیمتها را کنترل کرد و تورم تک رقمی را به بار آورد. احتمال میدهم هنگامیکه هواداران حسن روحانی این یادداشت را میخوانند بر اندازه رگ گردنشان افزوده شود و بگویند رئیسجمهور ما پس از 40 یا 50 سال تورم را تک رقمی کرده و این دستاورد ویژهایست که فقط با تلاش دولت به دست آمده؛ اما چه اهمیتی دارد!؟ اگر من هوادار رئیس دولت یازدهم بودم، هیچگاه به این موضوع افتخار نمیکردم؛ چراکه اکنون آمارها نشان میدهند میلیونها جوان به دلیل رکود اقتصادی بیکار هستند. اغلب واحدهای صنعتی کوچک و بزرگ تعطیل یا ورشکسته شدهاند. تعداد زیادی از آنها با ظرفیت اندکی فعالیت می کنند. انبارها مملو از کالاهای تولیدشده است و مردم حتی برای خرید شب عید آهی در بساط ندارند. مجموع این شرایط مانند حصاریست که ایرانیان را برای مدتی نامعلوم زندانی کرده و توان فعالیت اقتصادی را از آنها گرفته است. پس اصرار به تورم تک رقمی به چه قیمتی؟ بله، اینجا «زندان تورم تک رقمی روحانی» است.
مجتبی نیک اقبال: مانور دولت روی قراردادهای خرید هواپیما از بوئینگ و ایرباس، شاید یکی از هوشمندانهترین کارهای دولت در سه سال گذشته باشد. دولت حسن روحانی که به کوچکترین اتفاقات پس از برجام وجهه و بُعد تاریخی میدهد، روی امضای قرارداد با بوئینگ و به ویژه ایرباس نیز حساب ویژهای باز کرده است تا برگ برندهای در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده داشته باشد. سرانجام پس ماهها کشوقوس ایران ایر با شرکت ایرباس قرارداد خرید 100 فروند هواپیما را به امضا رساند و متعاقب آن نیز دولت از همه توان دستگاه رسانهای و تبلیغاتی خود برای پر رنگ جلوه دادن این اتفاق استفاده کرد. اگرچه خرید هواپیما و نوسازی ناوگان هوایی ایران از واردات سنگپا و دست بیلهایی در دولت قبل، مهمتر است، نباید فراموش کرد که نشاندن یک فروند هواپیمای ایرباس کوچک به زمین در مقابل امتیازات بزرگی که در توافق هستهای به کشورهای غربی دادهایم، گام چندان بزرگی به حساب نمیآید. در آخرین روز هفته گذشته، لحظهای که نخستین هواپیمای جدید ایران ایر پس از سالها وارد ایران شد عدهای نزدیک جاده فرودگاه مهرآباد تجمع کرده بودند و در زمان فرود این هواپیما به جشن و پایکوبی پرداختند. فیلم این اتفاق به شدت من را در فکر فرو برد که اکنون این تک هواپیما چه دردی را از هزاران درد کشور دوا میکند؟ از سوی دیگر در فیلمها سطح انتظار مردمی را دیدم که روزی فکر میکردند با توافق هستهای همه مشکلاتشان حل میشود؛ اما با کمی تامل در این فیلمها میتوان دید که چگونه مردم به مرور زمان قبول کردند که نتیجه توافق هستهای حتی اگر خرید یک فروند هواپیما هم باشد قابل قبول است.