از همان ابتدا مشخص بود انتخاب درستی برای وزارت امور اقتصاد و دارایی نیست. اگرچه کارنامه نسبتا خوبی در سازمان گمرک داشت، این تضمینی محکمی برای موفقیتاش در امور اقتصادی کشور نبود.
نمیدانم چرا نمایندگان مجلس به مسعود کرباسیان رأی اعتماد دادند که حالا با هیاهو استیضاحش کردند. مگر نمیدانستند او اقتصاد نخوانده است و از پس اقتصاد آشفته کشور برنخواهد آمد؟ اقتصادی که سالها تحت تحریم بوده و عمده بخشهای آن در اختیار دولت است، نیاز به مدیریت ویژهای دارد که از عهده شخصی چون کرباسیان خارج است.
خیلی عجیب بود که دولت نتوانست علی طیبنیا را راضی به ماندن کند. او درک درستی از اقتصاد ایران داشت و ابزارهای سیاست پولی و سیاست مالی را میشناخت. کنترل تورم و حفظ ارزش ریال نیز ناشی از همین شناخت او بود که طی یک سال و هفت روز کاملا از بین رفت.
مسعود کرباسیان اگرچه نشان داده مدیر توانمندی است، به اذعان خودش «متخصص اقتصاد کلان نیست.» او در مصاحبهای که در مرداد ۱۳۹۶ با مجله «تجارت فردا» انجام داد، اولویت خود را سروسامان بخشیدن به نظام بانکی اعلام کرد؛ اما طی یک سال گذشته اتفاق ویژهای در این زمینه نیفتاد. هنوز هم سودهای موهوم، داراییهای سمی، ترازنامههای غیرقابل باور و معوقات کلان بانکها، بلای جان اقتصاد ایران هستند. تبعات این معضل، کسبوکارها را تحت تاثیر قرار داده و منجر به رکود تورمی یا Stagflation شده است.
در سایر حوزهها نیز کارنامه کرباسیان ناامیدکننده است؛ از کنترل بازار ارز و سکه گرفته تا جذب سرمایههای مستقیم خارجی و ایجاد یک چشمانداز مثبت برای بخش خصوصی، این مدیر ۶۲ ساله ناکام بوده است. او در شرایط بحرانی ماههای اخیر نتوانست آرامش را به اقتصاد کشور بازگرداند. در حالی که وزیر اقتصاد علاوه بر استفاده از ابزارهای اقتصادی، باید توانایی مدیریت جو روانی حاکم بر اقتصاد را هم داشته باشد.
به نظر من پیامدهای اشتباهات راهبردی کرباسیان در وزارت امور اقتصاد و دارایی هنوز بهطور کامل بروز پیدا نکرده است. بزرگترین اشتباه او عدم پیشبینی بروز هرجومرج در بازار ارز و سکه پس از کاهش نرخ سود بانکی بود. احساسی عملکردن در مسئله سود بانکی، به فعالیتهای غیرمولد دامن زد و سبب گرانیهای دلهرهآوری شده که اقشار آسیبپذیر را در تنگنا قرار داده است. کاهش نرخ سود بانکی میتوانست راهبرد خوبی باشد اگر قبل از آن مشکلات متعدد بخش تولید شناسایی و حل میشد؛ اما حجم بزرگی از نقدینگی به جای ورود به بخش تولید، سر از بازار ارز، سکه و خودرو درآورد و شرایط کنونی را رقم زد. بیگمان این این مسئله در میانمدت منجر به تشدید فقر و پدیدآمدن یک طبقه نوکیسه جدید خواهد شد.
جمع همه نقاط قوت و ضعف وزیر سابق اقتصاد، یک معدل ضعیف را به دست میدهد که به هیچوجه قابل قبول نیست. مقابله با چالشهای بزرگ اقتصادی مانند رکود، تورم، بیکاری، فرار مالیاتی و بهبود تراز تجارت خارجی مهمتر از هر چیز نیاز به یک مدیر اقتصاددان دارد که اقتصاد کلان را خوب بشناسد.
مجتبی نیک اقبال
حتی وعدههای روحانی هم دیگر برای مردم اعتباری ندارد؛ مردمی که از سیاست، جناح و جناح بازی، وعدههای سرخرمن و امیدهای واهی دلزده شدهاند و قرار است از روی استیصال بازهم به کسی رأی بدهند که مدتهاست کلیدش در قفل رکود شکسته است. وقتی چهارسال پیش جان مردم از کارهای احمدینژاد به لبشان رسیده بود، حسن روحانی با وعدههای مردمپسند در انتخابات پیروز شد تا مسائل سیاسی و اقتصادی کشور را به قول خودش با تدبیر و امید حل کند. اما با وجود گذشت زمانی طولانی، تنها دستاورد مهم او که هم جنبه سیاسی و هم جنبه اقتصادی دارد، برجام است. برجام میزان فروش نفت ایران را افزایش داد ولی آنطور که تبلیغش را می کنند، چیز دندان گیری از آب در نیامد. برجام با تمام سر و صدایش فقط ۸/۵ میلیارد دلار سرمایه خارجی به ایران آورد. در حالی که آنقدر انتظار مردم را از این توافق بالا برده بودند که همه گمان میکردند درهای بهشت اقتصادی به روی کشور گشوده خواهد شد. توافق هستهای اگرچه در سطح کلان دستاوردهای خوبی را به همراه داشت، بدنه جامعه اثر آن را در زندگی خود لمس نکرد. مخالفان دولت هم با بهانه قرار دادن همین موضوع، از آن به عنوان سلاحی برای تخریب روحانی استفاده میکنند. برجام انتظارات اقتصادی مردم را برآورده نکرد و به همین دلیل به نظر من نماد سرخوردگی جامعه محسوب میشود. برای کارگری که پایه حقوقش کمتر از ۱ میلیون تومان است دیگر برجام کوچکترین اهمیتی ندارد. درد او کاهش قدرت خریدش است؛ قدرتی که روز به روز از آن کاسته میشود اما با این حال برخیها پز تورم تکرقمی را میدهند. به آنها باید گفت هنر نیست که با بالا نگاهداشتن سود بانکی، نقدینگی «۱۲۰۰ هزار میلیارد تومانی» را سرکوب کردهاید تا تورم تکرقمی را به رخ بکشید. برای قشر ضعیف جامعه بیش از همه، نرخ تورم اقلام خوراکی اهمیت دارد که آنهم بین آمارها همیشه گم میشود. مطمئنا اغلب مردم نمیدانند Stagflation یعنی چه ولی میدانند امروزه علاوه بر نبود رونق اقتصادی، با افزایش قیمت کالاهای مصرفی روبرو هستند. همه این چالشهای اقتصادی در حالی است که دولت روحانی وعدههای ۱۰۰ روزه و چندماهه برای اصلاح امور داده بود؛ هرچند که اکنون به دوربین خیره میشود و این وعدهها را انکار میکند. البته او در بازگرداندن آرامش روانی به جامعه موفق عمل کرده است؛ اما از سوی دیگر نزدیکترین موافقانش نیز به ناکامیهای اقتصادی دولت یازدهم اعتراف دارند. با این حال اکثریت جامعه چارهای ندارند جز اینکه رأیشان را با اشک و یأس دوباره به صندوق روحانی بیندازند. چون اغلب مردم به ویژه قشر متوسط جامعه به این آگاهی رسیدهاند که دو رقیب اصلی حسن روحانی در انتخابات، نسخههای ارتقا یافته محمود احمدینژاد هستند. البته انداختن رأی به صندوق روحانی به معنای ایدآل بودن این انتخاب در ذهن مردم نیست، بلکه انتخابی اجباری از بین بد و بدتر است؛ بدترهایی که امکان دارد با افکارشان اقتصاد ایران را دوباره دچار احمدینژادیسم کنند و بدی که کلیدش در قفل رکود شکسته است.
مجتبی نیک اقبال
1 در شعارهای اقتصادی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری تردید داشته باشید! به ویژه در حوزه اشتغال که هرکدام از آنها وعدههای عجیبی میدهند. هماکنون براساس دادههای مرکز آمار، نرخ بیکاری ایران ۱۲/4 درصد است. با توجه به روند کنونی، پیشبینی میشود این میزان طی سالهای آینده هم افزایش یابد؛ چراکه بخشهای صنعت و خدمات -که بار اصلی اشتغال را به دوش می کشند- دیگر ظرفیتی برای جذب نیروی انسانی ندارند. این در حالی است که به دلیل روابط نامناسب سیاسی ایران با کشورهایی که دارای ظرفیت صادراتی برای ایران هستند، دسترسی به بازارهای آنها ناممکن است؛ از این رو به دلیل محدودیت در دسترسی به بازارهای بین المللی، انتظار نمیرود حجم بخش تولید ایران بیشتر از این افزایش پیدا کند. در نتیجه افزایش ظرفیت اشتغال علاوه بر روبرو بودن با رکود داخلی و کاهش تقاضا، با موانع صادرات نیز مواجه است. 2 به نظر میرسد بهترین نقطه برای آغاز حل مشکلات اقتصادی (به ویژه اشتغال)، افزایش قدرت خرید مردم است. البته افزایش قدرت خرید مردم از طریق پرداختهای انتقالی، امتحان خود را پس داده است. مطمئنا این روش جز هدر دادن منابع، دستاورد دیگری به همراه ندارد. افزایش قدرت خرید مردم راهکارهای زیادی دارد؛ اما با توجه به شرایط بحرانی کنونی بهتر است دولت بعدی تمرکز خود را بر یک نقطه قرار دهد. برای مثال دولت میتواند سال آینده سطح حداقل دستمزدها را به واقعیتهای اقتصادی نزدیک کند تا شکاف میان قدرت خرید و سطح قیمتها کاهش یابد؛ البته تحقق این موضوع میطلبد که از کارفرمایان حمایت شود. حمایتهایی در زمینه تامین ماشینآلات جدید و تقویت تکنولوژی تولید و نه هدیه دادن تسهیلات نقدی. 3 راه دیگری که با آن میتوان به سطح قابلقبولی از اشتغال رسید، بخش مسکن است. هماکنون این بخش با رشد منفی روبروست ولی اگر دولت بتواند طرحی را تدوین کند تا بر این اساس بخش مسکن از خواب چندین ساله خود بیدار شود، بسیاری از ظرفیتهای تولیدی و خدماتی فعال میشوند. این بخش با دهها صنف مرتبط است و چون در سالهای گذشته با رکود مواجه بوده، اصناف مرتبط با آن نیز کارشان به رکود یا تعطیلی کشیده شده است. در مناظره اول به بخش مسکن اشارههایی شد ولی همه نامزدها با سردرگمی درباره این موضوع صحبت کردند. این در حالی است که با توجه به گستردگی بخش مسکن و ارتباط عمیق آن با رونق یا رکود اقتصادی، میتوان با طرحهایی مانند اجاره به شرط تملیک و افزایش تسهیلات ارزانقیمت خرید مسکن، موتور این بخش را روشن کرد تا سایر بخشها نیز از خواب بیدار شوند. هماکنون اگر قفل مشکلات اقتصادی یک شاهکلید داشته باشد، آن شاه کلید قطعا بخش مسکن است؛ شاهکلیدی که در جیب هیچکدام از کاندیداهای این دوره ریاستجمهوری وجود ندارد.
https://www.t.me/nikeqbal
دولت روحانی با چنگ و دندان از تورم تک رقمی محافظت میکند و حق هم دارد چون دو ماهی بیشتر به انتخابات نمانده است. می خواهد از این دستاورد اقتصادی بهعنوان یک برگ برنده در این رقابت استفاده کند؛ برگ برندهای که با روزمرگی عوام در ارتباط است و رایجترین اصطلاح اقتصادی در بین طبقات محروم جامعه محسوب میشود. تودههای مردم تورم را معادل گرانی میپندارند و حال که دولت توانسته است افسار گرانی را به دست گیرد، آنرا یک امتیاز ویژه برای تضمین ادامه حیات خود تعبییر میکند؛ البته نباید فراموش کنیم که دلیل اصلی کاهش تورم مربوط به کاهش تقاضاست. اگرچه دولت روحانی و «شخص آقای ضد تورم»در کنترل این بلای خانمانسوز نقش پررنگی داشتند، کاهش قدرت خرید مردم در دولت بیانضباط قبلی و به تبع آن کاهش تقاضا، افزایش سطح عمومی قیمتها را کنترل کرد و تورم تک رقمی را به بار آورد. احتمال میدهم هنگامیکه هواداران حسن روحانی این یادداشت را میخوانند بر اندازه رگ گردنشان افزوده شود و بگویند رئیسجمهور ما پس از 40 یا 50 سال تورم را تک رقمی کرده و این دستاورد ویژهایست که فقط با تلاش دولت به دست آمده؛ اما چه اهمیتی دارد!؟ اگر من هوادار رئیس دولت یازدهم بودم، هیچگاه به این موضوع افتخار نمیکردم؛ چراکه اکنون آمارها نشان میدهند میلیونها جوان به دلیل رکود اقتصادی بیکار هستند. اغلب واحدهای صنعتی کوچک و بزرگ تعطیل یا ورشکسته شدهاند. تعداد زیادی از آنها با ظرفیت اندکی فعالیت می کنند. انبارها مملو از کالاهای تولیدشده است و مردم حتی برای خرید شب عید آهی در بساط ندارند. مجموع این شرایط مانند حصاریست که ایرانیان را برای مدتی نامعلوم زندانی کرده و توان فعالیت اقتصادی را از آنها گرفته است. پس اصرار به تورم تک رقمی به چه قیمتی؟ بله، اینجا «زندان تورم تک رقمی روحانی» است.