در سینمای «آب دوغ خیاری» ایران که بازیگرانش بدون اینکه چیزی به فرهنگ و هنر این کشور اضافه کنند، دماغشان بالا رفته و دیگر خدا را هم بنده نیستند، گاهی به فیلمهای خوبی برخورد میکنیم که ارزش یک بار دیدن را دارند. «علفزار» یکی از همین فیلمهاست که باعث تامل و تفکر مخاطب درباره مسئلهای اجتماعی مانند «تجاوز به عنف» میشود.
کاظم دانشی برای اولین فیلم بلند خود از یک فیلمنامه نسبتا قوی استفاده کرده و توانسته از دو-سه تن از بازیگران علفزار بازی خوبی بگیرد. کار زیبای او در این فیلم، گنجاندن یک پیرنگ فرعی جالب است؛ ماجرایی زن و مردی معتاد که بدون جاریشدن صیغه عقد، صاحب بچه شدهاند و در پی دریافت شناسنامه برای او هستند.
شهامت کارگردان در انتخاب داستان فیلم را باید تحسین کرد. او روی ماجرایی واقعی و تکاندهنده درباره تجاوز گروهی به زنان که سالها پیش در یکی از باغهای «خمینیشهر» اصفهان اتفاق افتاد، دست گذاشته و تلاش کرده توجه جامعه را به این مسئله جلب کند. معمولا کارگردانهای تازهکار بیش از اینکه در پی پرداختن به مسائل دشوار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باشند، تلاش مضاعفی برای دیدهشدن میکنند؛ اما کاظم دانشی نشان داد که باهوشتر از این حرفهاست.
اما علفزار یک ضعف بزرگ هم دارد؛ پایان عجولانه، بد و مبهم که تا حدودی از ارزش کار کارگردانی آن کاسته و موجب سرخوردگی مخاطب در برابر پرده نقرهای میشود. به جز این پایان بد و بازیگری نهچندان دلچسب چند تن از بازیگران، بقیه ماجرا مانند روند سرعت سکانسها، پلانها، فیلمبرداری و دیالوگها عالی هستند. حداقل برای من که به سینمای عقبافتاده ایران باوری ندارم، دیدن چنین فیلمهایی امیدوارکننده است.