بی اعتمادی مصرف کننده به تولید کننده

شاید بتوان گفت تا همین یک دهه اخیر اغلب تولیدات ایرانی بی کیفیت بودند. خریداران نیز دل خوشی از محصولات داخلی نداشتند. از سوی دیگر اغلب تولیدکنندگان ایرانی بدون آینده نگری در فعالیت خود، دست به تولید کالاهای بی کیفیتی می زدند که جز خسارت به مصرف کننده و آینده کاری شان نتیجه دیگری به بار نمی آورد. این مسئله چرخه ای را به وجود آورده بود که سال ها تولید کنندگان و مصرف کنندگان در آن گرفتار بودند و آن چرخه چیزی نبود جز بی اعتمادی مصرف کننده به تولید کننده و بی احترامی تولیدکننده به مصرف کننده. در عصر حاضر، مشتری هنگامی که کالایی با کیفیت و با قیمتِ مناسب خریداری می کند، احساس ارزشمند بودن در او شکل می گیرد و ضمن اینکه اعتماد عمیقی بین او و فروشنده یا تولیدکننده به وجود می آید، احساس می کند که شخصیت او محترم شمرده شده است. شاید رعایت همین چند نکته ساده است که برخی برندها جهانی شدند و جهان را به تسخیر خود در آورده اند. امروزه مردم فراتر از تامین نیازشان در خرید، به دنبال خرید احترام هستند و این موضوع تولیدکننده را مجاب می کند در تولیدش و فروشنده را مجاب می کند در رفتارش تجدید نظر کند.

به دنیای «ترامپیسم اقتصادی» خوش آمدید!

دیروز 19 آبان 1395 خورشیدی حدود ساعت 11؛ 9 نوامبر 2016 میلادی، «دونالد ترامپ» به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا انتخاب شد. در حالی که همه گمان می کردند پیروزی هیلاری کلینتون قطعی است؛ اما شمارش آرای ایالت «پنسیلوانیا» و پیروزی ترامپ مانند آب سردی بر پیکره فمنیست های مرد ستیز بود. به جهان پس از باراک اوباما و به دنیای «ترامپیسم اقتصادی» خوش آمدید! اینجا جهان بدون دموکرات های احمق است.




طرفداران مغموم هیلاری کلینتون 



فریادی از جنس ترامپ


تجهیزات فرسوده صنایع، مانع رشد اقتصادی

«مجتبی نیک اقبال»

این روزها در حوزه اقتصاد، واژه «بهره‌وری» را بیش از هر زمان دیگری می‌شنویم. واژه‌ای که اغلب فعالان اقتصادی ایران با آن غریبه هستند. البته این غریبگی سابقه طولانی دارد؛ شاید از حدود 50 سال گذشته به این سو، فعالیت‌های صنعتی، معدنی و به‌ویژه کشاورزی هیچ‌گاه با بهره‌وری همراه نبوده است. عدم بهره‌وری در ایران -با همه منابع طبیعی و غیرطبیعی موجود- دلایل بسیاری دارد؛ از نبود دانش لازم بگیرید تا تحریم، وجود تجهیزات کهنه و ارزان بودن منابع و اسراف آن. البته در این بین، فرسودگی تجهیزات و ماشین های صنعتی، دلیل عمده بهره وری پائین محسوب می شود. سوال مهم این است که اگر دلیل بهره‌وری پائین در ایران، فرسودگی تجهیزات تولید است پس چرا اراده‌ای برای نوسازی آن وجود نداشته و ندارد؟ شاید در وهله نخست پاسخ دهید که ایران با تحریم‌های اقتصادی رروبرو بوده و تحقق این امر امکان نداشته است؛ اما باید گفت پیش از تحریم‌ها نیز دولت‌ها هیچ‌گاه آن‌طور که باید توجهی به نوسازی صنایع، معادن و کشاورزی نداشته‌اند و همین موضوع باعث شده تا به‌تدریج قدرت رقابت‌پذیری تولیدکنندگان و صنعتگران ایرانی در بازارهای داخلی و خارجی کاهش یابد. شاید بی‌توجهی به نوسازی صنایع در ایران، ریشه در فرهنگ و دیدگاه ایرانیان داشته باشد؛ به‌عبارت‌دیگر این نگاه در اغلب ما وجود دارد که از هر وسیله‌ای بدون توجه به عمر مفیدش، تا آنجا که امکان داشته باشد استفاده می‌کنیم و هیچ توجهی به هزینه‌ها و مضراتی که ایجاد می‌کند، نداریم؛ جالب است اسم این کار را بهره‌وری می‌گذاریم. امروزه از صنعتگری که در استان اصفهان فعالیت اقتصادی دارد و با استفاده از دستگاهی که 20 یا 30 سال پیش ساخته شده است، به تولید ادامه می‌دهد، چطور می‌توان انتظار داشت بهره‌وری را در دستور کارش قرار دهد و محصولات خود را با قیمت رقابتی صادر کند؟ حال اینکه همان دستگاه آنقدر فرسوده است که نه‌تنها نمی‌تواند محصول با کیفیت تولید کند، بلکه اتلاف انرژی آن در حد فاجعه است. شاید هزینه‌های گزاف انرژی و قطعی برق، آب و گاز کارخانه‌ها و تولیدی‌ها چندان بی‌ربط به این موضوع نباشد. با همه این مشکلات، دولت هدف‌گذاری بلند پروازانه ای در زمینه رشد اقتصادی و افزایش صادرات داشته است؛ باید متذکر شد با تجهیزات فرسوده صنایع، معادن و کشاورزی که هم‌اکنون باید بازیافت شوند، رشد اقتصادی 8 درصد که مد نظر دولت است کاملا غیرممکن یا حداقل قابل تامل! است. تردیدی نیست که بخش عمده‌ای از رشد اقتصادی کشور وابسته به افزایش صادرات است؛ در این زمینه نیز باید تاکید کرد که با بهره‌وری پائین و هزینه بالای تولید (که بخش مهمی از آن به دلیل نبود فناوری روز در کشور است) هدف‌گذاری دولت برای رسیدن به صادرات 50 میلیارد دلاری در سال جاری نیز خواب شیرینی است که به‌زودی پایان می‌یابد. از سوی دیگر باید این نکته مهم را در نظر داشت که واحدهای صنعتی به دلیل رکود اقتصادی، قدرت مالی چندانی ندارند و در توانایی آنها نیست که ماشین‌ها و دستگاه‌های فرسوده را کنار بگذارند و تجهیزات خود را نوسازی کنند. ازاین‌رو نقش دولت و به‌ویژه «سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران» در این زمینه بسیار پررنگ است. یکی از مهم‌ترین اقداماتی که دولت می‌تواند در زمینه نوسازی صنایع داشته باشد، پرداخت «یارانه نوسازی صنایع» است؛ البته سال‌هاست که دولت این یارانه را پرداخت نمی‌کند. همچنین ارائه وام ارزان‌قیمت به صنایع کوچک و متوسط (منحصرا برای نوسازی تجهیزات) راهکار دیگری برای بخشیدن جان تازه به جسم خسته صنعت کشور است. همچنین در بخش معدن نیز که امروزه تشنه تجهیزات مدرن است، باید تصمیم‌های جدی گرفته شود؛ چراکه وجود 57 میلیارد تن ظرفیت در این بخش می‌تواند تکیه‌گاه مناسبِ دولت برای رسیدن به رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال باشد. بااین‌حال جای بسی تاسف است که  پس از اجرای پنج برنامه توسعه هنوز نسبت به کشورهای حوزه خلیج‌فارس از صنایع فرسوده‌ای برخورداریم که نه‌تنها منابع انرژی کشور را هدر می‌دهند، بلکه با تولیدات بی‌کیفیت و غیررقابتی، که حاصل دستگاه‌های کهنه و بی‌جان است، روزبه‌روز حضور ایران را در بازارهای بین‌المللی کم‌رنگ‌تر می‌کند. در پایان باید باز هم گفت که بخش بزرگی از ایجاد بهره‌وری در گرو نوسازی تجهیزاتی هستند که سال‌ها پیش باید بازنشسته می‌شدند. البته از این مهم نگذریم که نوسازی هر چیزی به دیدگاه نو نیاز دارد.


منبع: روزنامه اصفهان امروز

نصف جهان در بستر بیماری های اقتصادی و اجتماعی

مجتبی نیک اقبال: هیچ‌کس فکر نمی‌کرد که اصفهان با آن همه عظمت و شکوه، به این روز بیفتد. اصفهانی که زاینده‌رودش آن‌قدر آب داشت که کسی جرئت نزدیک شدن به آن را نداشت، صنعت و معدنش نه‌تنها در کشور که در دنیا زبانزد بود. کشاورزی‌اش آذوقه و نیازهای خود و دیگر استان‌ها را تامین می‌کرد، صنایع‌دستی‌اش دنیا را تسخیر کرده بود و جهانگردان از زیبایی هنرش انگشت‌به‌دهان بودند. شاید برخی بگویند مظلوم‌نمایی است؛ اما باید گفت اصفهان در هیچ زمینه‌ای حالش خوب نیست. اصفهان در کمایی فرورفته است که روزبه‌روز عمیق‌تر می‌شود. پایتخت دودمان صفویه که دیگر، شکوه و جلالش را تنها لابه‌لای کتاب‌های تاریخ می‌توان یافت، امروز با صدها مشکل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روبروست. گویی این استان دنده‌عقب گرفته و چنین شتابان پس رفت می‌کند که هیچ‌کس نمی‌تواند ترمز آن را بکشد. امروزه جمعیت زیادی در این شهر زندگی می‌کند که تعداد بسیاری از آن را فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها تشکیل می‌دهند. عده زیادی به دلیل رکود صنایع و واحدهای تولیدی بیکار شده‌اند و نرخ بیکاری این استان را 2.7 درصد از متوسط بیکاری کشوری بالاتر برده‌اند. اصفهان رکورددار سرطان در کشور است و بیماری «ام‌اس» سالانه هزینه‌های زیادی را روی دست مردم و نظام سلامت کشور می‌گذارد. برای آلودگی هوا و ریزگردهای شرق اصفهان که مردم هر روز آن را تنفس می‌کنند نیز مسئولان تاکنون نتوانسته‌اند کاری کنند. بله اصفهان بیمار است؛ اما در مجامع و محافل سیاسی می‌گویند این استان برخوردار است. شاید تیتر یکِ چند روز پیش این روزنامه، پاسخ این ادعا را داده باشد. «اصفهان رها شده در کویر خشک برخورداری» تیتر گزارشی بود که اصفهان را نه‌تنها برخوردار نمی‌دانست که مهجور و رها شده معرفی می‌کرد. بااین‌حال وقت نالیدن از اوضاع نابسامان اصفهان نیست؛ باید کاری کرد. مسئولان استان باید قبل از این‌که اصفهان در کما جان بدهد، در تصمیم‌گیری‌های خود تجدیدنظر کنند و با تغییر دیدگاه خود به فکر بهبود شرایط باشند. در درجه نخست بهتر است صنایع اصفهان را از ورشکستگی نجات داد. اگر چنین امر مهمی محقق شود، بی‌تردید از جمعیت بیکار اصفهان کاسته خواهد شد. کاستن از فشارهای مالیاتی یا به قول رئیس اتاق بازرگانی اصفهان «عفو مالیاتی» در شرایط کنونی می‌تواند راهکار مناسبی برای احیای صنایع باشد. البته از بخشودگی جرایم سنگین بانک‌ها نیز نباید گذشت؛ چراکه در چند سال گذشته تعداد زیادی از واحدهای اقتصادی، تسهیلاتی را از بانک‌ها دریافت کرده‌اند که از بازگرداندن آن به دلیل شرایط بد مالی ناتوان هستند و همین موضوع باعث جریمه آن‌ها شده است. همچنین تدوین یک برنامه منسجم و عملیاتی برای احیای زاینده‌رود، مهار ریزگزدها و حفظ منابع طبیعی استان از دیگر اولویت‌های استان محسوب می‌شود که توجه به آن از نان شب هم واجب‌تر است. توجه به مسائل اجتماعی و فرهنگی از جمله مسئله طلاق که سال‌به‌سال آمار آن در اصفهان افزایش می‌یابد و به تعداد زنان سرپرست خانوار می‌افزاید، نیز حائز اهمیت است. در ابتدای این یادداشت به جمعیت بزرگ فارغ‌التحصیلان اصفهان اشاره شد؛ معلوم نیست که مسئولان استان به‌ویژه شخص استاندار چه برنامه‌ای برای حل این معضل دارد، اما کاملا روشن است که تا چند سال دیگر این جمعیت رشد بیشتری می‌یابد. با توجه به اینکه اغلب قریب به‌اتفاق فارغ‌التحصیلان جوان هستند، این جمعیت نیاز به شغل و دیگر امکاناتی دارد که لازمه تامین آن، برنامه‌ریزی در زمینه‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی است. قطعا با صنعت و معدن ورشکسته و واحدهای اقتصادی بیمار و سنتی نمی‌توان شغلی برای این جمعیت متصور شد؛ لذا قبل از این‌که دیر شود باید کاری کرد. در بحث کشاورزی نیز باید تجدیدنظر شود؛ در حال حاضر اغلب اهالی شرق استان اصفهان تخصصی جز کشاورزی ندارند. ادامه حیات شغل آن‌ها کاملا وابسته به آب است، پس باید فکری به حال این جمعیت کرد. کار دشواری نیست؛ راهکارش این است که تعادلی بین مصرف آب در بخش‌های صنایع، شرب و کشاورزی به وجود آوریم. همچنین باید با برداشت غیرمجاز آب در بالادست رودخانه برخورد شود و چاه‌های غیرقانونی و قانونی نیز بسته شوند. اما مهم‌ترین مسئله برای نجات اصفهان از وضع کنونی (که ریشه اغلب مشکلات در آن دیده می‌شود) کنار رفتن مدیران بی‌تدبیری است که نه‌تنها دستاوردهای 37 سال گذشته انقلاب را در استان به باد داده‌اند که اکنون چنان به صندلی‌های گرم خود تکیه داده‌اند که گویی با چسب‌دوقلو این صندلی‌ها را تصاحب کرده‌اند. البته از زحمات برخی مسئولان که دلسوزانه فعالیت می‌کنند نباید گذشت؛ اما مدیر محترم، اصفهان بیمار است، اگر کاری از دستت ساخته نیست با یک خداحافظی اصفهانی‌ها را خوشحال کن. هرچند که بعید می‌دانم...

تفکر توسعه

دولتمردان ایرانی تحقق توسعه کشور را در گرو ورود تکنولوژی، احداث راه، جاده و آسمان خراش، افزایش تعداد دانشگاه ها و دانشجویان، توسعه صنایع و... می دانند؛ بله درست است؛ برای رسیدن به توسعه، همه این موارد به علاوه موارد مهم دیگر لازم است. اما مهم ترین عنصر در راه رسیدن به توسعه یک کشور «فکر توسعه یافته» است. ۳۷ سال از انقلاب اسلامی می گذرد و در طی این مدت، صدها میلیارد دلار درآمد نفتی، گازی، معدنی و... به دست آورده ایم؛ اما حاصل آن چه شد؟ به تعداد فارغ التحصیلان و مهندسان ایرانی نگاه کنید و توجهی هم به نیروی کار جوان کشور داشته باشید؛ مگر نه اینکه منابع انسانی و انباشت سرمایه از لازمه های توسعه است؟ پس چرا کشور ما هنوز به معنای واقعی این واژه دست نیافته است؟ ما در پنجاه سال گذشته همه ابزارهای لازم را برای توسعه داشته ایم، به جز فکر توسعه یافته؛ کشور ما نیاز به‌ افرادی دارد که تفکر توسعه ای داشته باشند. محمدرضا شاه تا حدودی چنین بود؛ اما یک جای کار او می لنگید؛ بله او تنها توسعه مادی را در دستور کارش قرار داد و هیچگاه به توسعه فرهنگی نیندیشید. با این حال با روند کنونی امید زیادی به «قرار گرفتن در مسیر توسعه» دارم. البته این توسعه برای مدتی عوارضی هم دارد که بلای جانمان خواهد شد. مدت آن را نمی دانم؛ بستگی به ظرفیت مردم دارد.