از روزی که ایالاتمتحده آمریکا به افغانستان لشکرکشی و با عملیات موسوم به «آزادی بلندمدت» گروه طالبان را سرنگون کرد، بیست سال گذشته و بسیاری از معادلات و مناسبات در این کشور تغییر کرده است؛ اما تازهترین تحول در کشور همسایه، حاکم شدن همان طالبانی است که از آمریکا شکست خورد ولی در روستاهای دورافتاده و کوهستانها به بازآفرینی خود مشغول بود. جمهوری اسلامی ایران حالا با پدیدهای روبهرو است که به ادعای برخی «تغییر» کرده و دیگر آن طالبان گذشته نیست ولی این تغییر تا چه اندازه در جهت مثبت و اصلاح رفتارش بوده، محل بحث و تأمل است.
البته برای ایران نباید چندان مهم باشد که این گروه اکنون دارای چه مختصات فکری و رفتاری است و چگونه باید عمل کند یا نکند. ما چه بخواهیم چه نخواهیم، حکومت قبلی افغانستان سقوط کرده و اکنون قدرت در دست گروهی به نام طالبان است که بر همه افغانستان به جز دره پنجشیر تقریباً تسلط کامل دارد. مسئلهای که اکنون اهمیت و اولویت دارد، تدوین یا تکمیل نقشه راهی است که دستگاه دیپلماسی ایران بتواند بر اساس آن ارتباطش را با طالبان تنظیم کند.
برای جمهوری اسلامی ایران اشتباه مهلک این است که صرفاً به پایکوبی برای خروج آمریکاییها از افغانستان ادامه دهد و سرخوش از این رویداد، از مسائل مهم در رابطه با این کشور غفلت کند. همین حالا کشورهایی مانند ترکیه دستبهکار شدهاند و در حال تلاش برای ایفای نقشی فعال در افغانستان هستند. رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری این کشور میگوید با هیئت سیاسی طالبان 3.5 ساعت مذاکره کرده و اگر لازم باشد بازهم مذاکره خواهد کرد.
اصول رئالیسمِ حاکم بر روابط بینالملل میگوید ایران نباید از غافله عقب بماند و عرصه را برای کشورهایی مانند ترکیه در افغانستان خالی بگذارد. چشم ترکیه به بازارهای این کشور دوخته شده و نیمنگاهی هم به معادن غنی این کشور دارد. اگر با وجود دولت اشرف غنی و به دلیل نبود امنیت در ولایتهای افغانستان، امضای قراردادهای سرمایهگذاری ممکن نبود، حالا با حاکمیت طالبان این امکان فراهم شده تا دولتهای خارجی منابع افغانستان را طی قراردادهایی شیرین مال خود کنند.
ارزیابیهای آمریکا تا سال 2013 نشان میدهد معادن مس، لیتیوم، اورانیوم و خاکهای کمیاب افغانستان یک تریلیون دلار ارزش دارند؛ اما برآوردهای مجدد در سال 2017 حاکی از این است که ارزش منابع معدنی این کشور به سه تریلیون دلار میرسد. این دارایی عظیم افغانستان برای کشورهایی مانند چین که صنعت تکنولوژی خود را هرروز گسترش میدهند و نیاز مبرمی به لیتیوم در ساخت تلفن همراه، لب تاب و سایر ابزارهای الکترونیکی دارند، بسیار جذاب است.
حضور جمهوری اسلامی ایران در افغانستان از این پس نباید صرفاً جنبه معنوی داشته باشد. با وجود کشورهایی مانند پاکستان، قطر، ترکیه و روسیه که در تعامل با طالبان، نگاهی کاملاً منفعتطلبانه به افغانستان در پیش گرفتهاند، ایران نیز میبایست در یک تعامل دوجانبه، منافع حداکثری خود را در نظر بگیرد و به ویژه در رقابت با ترکیه دست بالاتر را در افغانستان داشته باشد.
توسعه روابط اقتصادی با طالبان علاوه بر منافع مادی، جنبه امنیتی هم در بر دارد. برای جلوگیری از گسترش فعالیتهای تروریستی داعش در افغانستان، ضرورت دارد جمهوری اسلامی به موازات روابط اقتصادی خود با طالبان، همکاریهای امنیتی خود را نیز با این گروه تقویت کند تا مانع شکلگیری هستههای تروریستی دیگر در منطقه شود.
غفلت از داعش افغانستان یک اشتباه راهبردی است که نتایج آن در بلندمدت میتواند ناگوار و هولناک باشد؛ کما اینکه اخیرا یک چشمه از وحشیگری این گروه را در اطراف فرودگاه کابل مشاهده کردیم. افغانستان در نبود یک حکومت مقتدر و منسجم مرکزی، احتمالاً در آینده نزدیک عرصه جولان انواع گروههای تروریستی خواهد بود. جمهوری اسلامی از این پس اگر یک لحظه از افغانستان چشم بردارد و سازوکارهایی را برای سرکوب داعش افغانستان ایجاد نکند، این گروه تروریستی با دیگر گروههای افراطی و بنیادگرا وارد اتحاد تاکتیکی و حتی راهبردی با نتایج غیرقابل پیشبینی خواهد شد.
اگر سیاست خارجی جمهوری اسلامی در کشورهایی چون عراق، سوریه و یمن دارای جنبههای آرمانگرایانه است، این کشور در نقشه راهبردی خود برای مواجهه با مسئله افغانستان باید نگاهی کاملاً واقعگرایانه یا رئالیستی داشته باشد. منافع ایران در افغانستان نباید چیزی جز سرکوب گروههای تروریستی در همکاری با طالبان و حفظ بازار 2.5 میلیارد دلاری کالاهای ایرانی باشد. بااینحال، شاید بتوان یک بعُد معنوی ماجرا را نیز که حمایت از شهروندان «هزاره» در برابر برخی رفتارهای افراطی حکومت طالبان است، در نظر گرفت.
مجتبی نیک اقبال | کارشناس ارشد روابط بینالملل
منبع: روزنامه شرق