مجتبی نیک اقبال: تحقق توسعه در یک کشور بیشتر از هر چیز در گرو کارکردهای صحیح نظام آموزشی و نظام خانواده است؛ اما در ایران نظام خانواده همواره (حداقل طی ۵۰ سال گذشته) تحت شعاع چالش های اقتصادی و فرهنگی بوده و نتوانسته آنطور که باید افرادی را تربیت کند که زمینه ساز توسعه کشور باشند. این در حالی است که نظام آموزشی ایران نیز به دلیل غلبه نگاه صرفا اقتصادی - صنعتی به آن، از کارکردهای اصلی خود که تعلیم و تربیت است دور افتاده. وجود این معضل در حالی است که نظام آموزشی (از ابتدایی تا دانشگاه) کمترین هماهنگی را با نظام خانواده دارد؛ چراکه نظام سیاسی ایران صرفا مکانیزم های آموزشی ای را که هیچگونه قرابتی با چارچوب های فرهنگی - اجتماعی ایرانیان ندارد از کشورهای توسعه یافته اقتباس کرده ولی به ابعاد «تربیت و پرورش» به ویژه در دوران ابتدایی هیچگونه توجهی نکرده است. شورای انقلاب فرهنگی نیز در اوایل انقلاب تنها با نگرش دینی به مسائل آموزشی نگاه و آن را اصلاح کرد اما دستگاه آموزشی کشور هیچگاه با ذره بین جامعه شناسان مورد بررسی و اصلاح قرار نگرفت. معضل دیگری که در دو دهه اخیر گریبان کشور را گرفته، تبدیل شدن مدارک دانشگاهی به یک «ارزش» است؛ این یعنی افرادی که باید زمینه ساز توسعه کشور باشند، تحت تاثیر ارزش ها و باورهای درست یا غلط جامعه، صرفا با هدف کسب مدارک به دانشگاه می روند. البته باید توجه داشت که رفتن به دانشگاه و گرفتن مدرک به هر قیمتی، تفاوت عمیقی با تحصیل در دانشگاه و دریافت مدرک متناسب با آگاهی و میزان دانش افراد دارد.