ولادیمیر پوتین علاقه زیادی دارد تا آنچه شوروی از دست داده، دوباره به دست بیاورد. او با زیرکی خاصی در حال پر کردن جای خالی آمریکا در منطقه است. وقتی ترامپ گفت از سوریه چیزی جز «خاک و خون» باقی نمانده و ما آنجا را ترک میکنیم، پوتین سامانه دفاعی اس ۳۰۰ را به سوریه ارسال و جای پای خود را در آنجا سفتتر کرد.
چند روز پس از حمله به تاسیسات نفتی آرامکو در عربستان نیز ترامپ با ادبیات سیاسی خاص خود گفت «وظیفه خود سعودیهاست از خودشان دفاع کنند»؛ اما پوتین یک ماه بعد یعنی ۲۲ مهر به عربستان رفت تا ۳۰ سند همکاری را به ارزش ۲٫۵ میلیارد دلار با ملک سلمان امضا کند.
امپراتور روسیه یک شاهین از نژادی کمیاب را برای هدیه به پادشاه سعودی همراه خود به ریاض برد تا نشان دهد مسکو درک سریعی از مسائل منطقه دارد و برخلاف واشینگتن میتواند سیاست خارجی مناسب خود را به موقع تشخیص دهد. تیزبینی و تشخیص سریع، از ویژگیهای شاهین محسوب میشوند.
رئیس جمهوری روسیه پس از سفر به ریاض سری هم به امارات متحده عربی زد تا چندین قرارداد همکاری را به ارزش ۱٫۴ میلیارد دلار به امضا برساند. با نگاهی به بطن اهداف مسکو میتوان فهمید این قراردادهای تجاری بهانهای برای نفوذ سیاسی بیشتر در منطقه، اشراف اطلاعاتی قویتر در کشورهای عربی و رقابت با آمریکا هستند.
پوتین در حال تغییر قواعد ژئوپلتیک در خاورمیانه است. حال اینکه آمریکا با وجود ۷ تریلیون دلار هزینه نظامی میخواهد خودش را از مهلکه نجات دهد و خاورمیانه پرآشوب را به اهالیاش واگذار کند. ترامپ در کارزار انتخاباتی خود قول داده بود که سربازانش را به وطن باز میگرداند و تمرکزش را بر رقابت اقتصادی با چین میگذارد.
برای دوری کردن از خاورمیانه، قدم نخست آمریکا خودکفایی در تولید نفت بود. آمریکاییها موفق شدند تولید نفتشان را به ۱۳٫۵ میلیون بشکه در روز برسانند؛ این یعنی حضور پرخرج آمریکا در منطقه دیگر توجیه اقتصادی ندارد؛ به ویژه برای شخصی چون دونالد ترامپ که از هزینههای بیدلیل بیزار است. مهمترین دلایل حضور آمریکا در خاورمیانه، تامین امنیت انرژی و کنترل قیمت نفت بود؛ اما این دلایل دیگر معنای خود را از دست دادهاند.