قیمت دلار با شتاب فراوان افزایش پیدا میکند و نرخهای ۷، ۸، ۹ و ۱۰ هزار تومانی را پشت سر میگذارد و به ۱۲۰۰۰ تومان میرسد؛ اما طی دو سه روز قیمت ارزهای خارجی شیب کاهشی به خود میگیرند و دلار نیز با افت ۲ هزار تومانی به ۱۰ هزار تومان میرسد و همه خوشحال میشوند که دلار ارزان شد.
مردم فراموش میکنند که تا همین سه چهار ماه پیش هر دلار ۵ هزار تومان معامله میشد؛ چون خطر مرگ باعث شده به تب راضی شوند.
دوباره قیمت این ارز خارجی با شتاب افزایش مییابد و از کانال ۱۰ هزار تومان به رکورد تاریخی ۱۵۵۰۰ تومان میرسد. دیری نمیپاید که قیمتها بازهم ریزش پیدا میکنند و هر دلار این بار نه به ۱۰۰۰۰ بلکه نهایتا به ۱۲۲۰۰ تومان بازمیگردد؛ بازهم مردم با خوشحالی به یکدیگر میگویند دلار ارزان شد!
هیچکس به این نکته توجه نمیکند که در هر نوسان (که در بازههای سه هفتهای اتفاق میافتد) به طور میانگین ۲ هزار تومان به کف قیمت دلار اضافه میشود. آیا هماکنون میتوان تصور کرد قیمت دلار به زیر ۱۲ هزار تومان کاهش یابد؟ تصورش دشوار است.
به نظر میرسد دانه درشتهای بازار ارز، قلق کار دستشان آمده و به مهندسان خبره افکار عمومی تبدیل شدهاند. آنها نرخ ارزهای خارجی را به رقمی میرسانند که همه را وحشتزده کند و پس از یک هفته همان ارزهایی را که فروختهاند، طی یک روند نزولی در قیمتگذاری از بازار جمعآوری میکنند و دوباره به قیمت دلخواه میفروشند.
این نحوه رفتار از سوی اخلالگران در بازار ارز باعث میشود مردم نرخهای جدید را بپذیرند و با کاهش مهندسی شده نرخها، اندکی آرامش پیدا کنند؛ اینگونه، همه دلار ۳۷۰۰ تومانی یا ۵۰۰۰ تومانی را هم فراموش خواهند کرد.
شاید ادامه روند بازی با نرخ ارز و مهندسی افکار عمومی از سوی اخلالگران باعث شود مردم به دلار ۲۰ یا ۳۰ هزار تومانی هم عادت کنند.
با این حال، نمیتوان متغیرهای دیگری را که در نرخ ارزهای خارجی اثرگذارند، انکار کرد؛ اما طی دو سه ماه گذشته بازار ارز بیش از اینکه تابع نظام عرضه و تقاضا باشد، تابع سودجوییهای عدهای بوده که در حال نابودی زندگی طبقات متوسط و آسیبپذیر هستند.
سیاستهای ارزی بانک مرکزی در کاهش التهابات بازار موثر بوده ولی در این شرایط انتظار میرود این نهاد پولی به گونهای بازار ارز را مدیریت کند که جایی برای سودجویان باقی نماند. چگونگی نحوه این مدیریت را خود بانک مرکزی بهتر از هر کس دیگری میداند.