به بهانه 8 مارس/ پارادوکس زنان ایرانی

زن بودن در جامعه و خانواده‌ای که حرف اول و آخر را مردها می‌زنند کار ساده‌ای نیست. اگر زن باشی ممکن است از نوع راه رفتن تا نحوه رانندگی‌ات مورد تمسخر قرار گیرد و فردی ناتوان یا در بهترین حالت «ضعیفه» خوانده شوی؛ هرچند در دنیای مدرن امروزی جمله کنایه‌آمیز «دختر است دیگر...» جایگزین واژه‌های تحقیرآمیز قدیمی شده باشد.

... این پاراگراف قربانی خودسانسوری من شد. از این پاراگراف عذرخواهی می‌‌‌کنم.

شرایط مردسالارانه و ناگواری که زنان ایرانی صدها سال است آن را تحمل می‌کنند، نیاز به شرح و توضیح بیشتری ندارد. در اینجا اگر محکوم به زن‌ستیزی نشوم می‌خواهم کمی از خود زنان انتقاد کنم؛ منظورم زنان ایرانی است که هنوز تکلیفشان را با خودشان روشن نکرده‌اند و نمی‌دانند که باید زن شرقی با رفتارهای سنتی باشند یا زن مدرن امروزی! البته هر دو نقش مزایا و معایبی دارند که زنان باهوش ایرانی به تناسب زمان و مکان از آن استفاده یا بهتر بگویم سوءاستفاده می‌کنند.

شاید گرفتاری در همین پارادوکس زن شرقی-غربی موجب شده که آن‌ها پس از ده‌ها سال مبارزه با سلطه مردان، همچنان اندر خم یک کوچه بمانند و در بازپس‌گیری حقوقشان کاری از پیش نبرند. طی چند ماهی که در آتن، پایتخت یونان بودم، از نزدیک می‌دیدم که زنان این کشور هم‌پای مردان در همه مشاغل کار می‌کردند و خود را جنس لطیف یا ظریف که باید دارای امتیازهای ویژه‌ای باشند، نمی‌پنداشتند.

شاید برای برخی قابل‌تصور نباشد که یک زن یونانی با لباس نارنجی شهرداری، باغچه خیابان را تمیز کند. در آنجا زنان، راننده اتوبوس شهری بودند و حتی در بازارچه‌ها برای فروش اجناس خود بدون خجالت، مثل مردها داد می‌زدند. آن‌ها تکلیفشان را با خودشان روشن کرده‌اند و از ده‌ها سال قبل تصمیم گرفته‌اند زن مدرن غربی باشند.

در ایران موضوع کمی متفاوت است؛ اگر بحث بر سر دستمزد، حقوق، ارث و دیه باشد، زن ایرانی بادی به غبغب می‌اندازد و می‌گوید «زن و مرد مساوی هستند.» البته که مساوی هستند؛ اما آن‌ها هرگز پاسخ قانع کننده‌ای برای این پرسش ندارند که چرا همین حالا چهار هزار و 500 نفر به خاطر مهریه در زندان‌های کشور آب خنک می‌خورند.

زنان ایرانی نمی‌توانند با سهم 19 درصدی از بازار کار، خواهان استقلالِ تصمیم‌گیری در نهاد خانواده باشند. نمی‌توان صرفاً با تکرار حرف‌های فمینیستی دهه هفتاد میلادی و مظلوم‌نمایی محض در پی تحقق مطالبات و برابری خواهی رفت. باید با کلیشه‌ها مبارزه کرد و پویایی بیشتری از خود نشان داد. اگر زن هستید، هیچ اشکالی ندارد همین امشب زباله‌ها را خودتان دم در بگذارید یا اگر شیر آب حمام منزلتان خراب ‌شده است، منتظر «آقاتون» نمانید، خودتان دست به آچار شوید و آن را تعویض کنید.

به نظر من علاوه بر زیاده‌خواهی‌های مردان، بزرگ‌ترین مانع ترقی اجتماعی و اقتصادی زنان و کاهش شکاف جنسیتی در جامعه خود زنان هستند؛ زنانی که در برخی موارد حتی نسبت به توانایی یکدیگر هم تردید دارند و هنوز خودشان هم باور نکرده‌اند که با جنس مخالفشان برابر هستند، چه رسد به اینکه مردان این واقعیت را بپذیرند.

در آخر باید اضافه کنم که اگرچه به قول آن دوست، زن بودن در ایران جرم بزرگی محسوب می‌شود، هنری بس زیبا و پیچیده است ولی صد حیف که مانند دیگر هنرها کم‌ارزش یا حتی بی‌ارزش تلقی می‌شود. شاید اگر هنرمندیِ بانوی جراحی که چهار عمل حساس برای نجات جان من انجام داد، نبود الان در حال خواندن این یادداشت نبودید.