احتمالا دستکم تاکنون یکی دوبار جمله «میاندیشم پس هستم» را شنیدهاید. این جمله تاریخی را رنه دکارت زمانی به زبان آورد که به همهچیز شک داشت به جز خودش به عنوان انسانی که میاندیشد. او میگفت شککردن یکی از حالات اندیشه است و چون من کسی هستم که میاندیشم، پس وجود دارم.
رنه دکارت در کنار کانت، اسپینوزا و لایبنیتس، از جمله فیلسوفان خِردگرا بود که فلسفه خود را بر شکگرایی بنا کرد. این فیلسوف فرانسوی میگفت «اگر جویای حقیقت هستید، ضرورت دارد حداقل یک بار به همهچیز شک کنید.» بر همین اساس، فلسفه او به عنوان شک دکارتی شناخته میشود.
در دورهای که دکارت زندگی میکرد، اغلب دانشمندان به شکاکیت مطلق فلسفی روی آورده بودند و تاکید داشتند که در هیچ موضوعی نمیتوان به یقین رسید. دکارت این ادعا را قبول نداشت و به همین دلیل تلاش کرد تا یقین را وارد فلسفه کند.
دکارت برای رسیدن به این هدف، تنها راهی که پیش پای خود داشت این بود که در همهچیز از جمله محسوسات، مقولات و شنیدهها تجدید نظر کند. او حتی این شک را به جهان خارج تسری داد و گفت از کجا معلوم من در عالم خواب و خیال نباشم؟
دکارت همه پدیدهها را از دَم تیغ شک خود گذراند و هیچچیزی را باقی نگذاشت تا اینکه به یک اصل تردیدناپذیر رسید؛ او گفت من میتوانم در همهچیز شک کنم؛ اما در این واقعیت که میتوانم شک کنم، قادر به تردید نیستم. از آنجا که شککردن امری یقینی و یکی از حالات اندیشه است، دکارت پی برد که میاندیشد چراکه شک میکند و چون شک میکند پس فکر دارد و چون فکر دارد پس کسی است.
بنابراین، این فیلسوف عصر روشنگری، اصلی را پایهگذاری کرد که به هیچوجه نمیتوان در آن تردید کرد. سیزده سال کار فکری او در قالب جمله «میاندیشم پس هستم» یا اصل «کوگیتو» در آمده و ادامه فلسفه خود را بر آن بنا کرده است.
رنه دکارت به مکتبی تعلق دارد که معتقد است به آنچه حواس انسان ارائه میدهد، نمیتوان اطمینان کامل داشت. این مکتب تاکید دارد که فقط از راه عقل میتوان به شناخت حقیقی و یقینآور رسید.
ادامه فلسفه دکارت پیچیده و فهم آن نیازمند داشتن دقت و حوصله زیاد است.
این را هم نباید از یاد برد که دکارت در زمانهای میزیست که شک در امور جاری به ویژه مقولههای دینی در اروپای قرنهای شانزدهم و هفدهم میلادی امری ناپسند بود و مجازات سختی داشت. کلیسا از گناه بزرگی مانند شک به راحتی عبور نمیکرد. دکارت از سرنوشت گالیله عبرت گرفته بود و تقریبا در همه گفتارها و نوشتارهایش محافظهکاری زیادی به خرج میداد.