جهان در آستانه شلیک آخرین تیر روسیه در نبرد با غرب؟

پس از بحران موشکی کوبا در اکتبر 1962 که خطر تبدیل جنگ سرد به جنگ هسته‌ای را به شدت افزایش داده بود، رئیس‌جمهوری روسیه اخیراً برای نخستین‌بار به طور جدی از «آمادگی فنی – نظامی» این کشور برای استفاده از بمب اتمی صحبت کرده است؛ اظهاراتی که با انتقاد سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا مواجه شد. متیو میلر، گفت: «این نخستین‌بار نیست که لفاظی غیرمسئولانه ولادیمیر پوتین را می‌بینیم. این روش حرف‌زدن مناسب رهبر یک کشور دارای سلاح هسته‌ای نیست.»

پوتین در حالی تهدید هسته‌ای را مطرح کرده که روسیه به رهبری او، اکنون وارد سومین سال نبرد نظامی با اوکراین یا به تعبیر بهتر غرب شده است؛ نبردی پیچیده با چشم‌اندازی مبهم که ابتدا در معادلات و تحلیل‌های کارشناسان سیاسی روس، شکست اوکراین در آن فقط دو هفته زمان می‌برد؛ اما خطاهای تحلیلی اتاق فکر سیاستمداران و ژنرال‌های روس و بی‌نتیجه‌ماندن راهبردهای نظامی این کشور در جنگ با کی‌یف، ادبیات کرملین را آلوده به مخرب‌ترین و کشنده‌ترین سلاح ساخت دست بشر کرده است.

اگرچه غرب می‌داند استفاده از بمب هسته‌ای، گزینه‌ای نیست که قدرت‌های بزرگ بتوانند به راحتی سراغش بروند و هر وقت دلشان خواست از آن استفاده کنند، این را هم به روشنی می‌دانند که کلید زرادخانه هسته‌ای مسکو در جیب کسی است که حرف اول و آخر را در سیاست خارجی و سیاست نظامی روسیه می‌زند. به خصوص اینکه این کشور در شرایط بغرنجی قرار دارد و مایل است با اقدامی راهبردی، سرنوشت جنگ با اوکراین از ابهام خارج کند.

روسیه در نبرد با اوکراین و متحدان غربی‌اش زخم‌های عمیقی خورده و خود را قربانی نظم امنیتیِ ساخته دست غرب، می‌داند. بی‌تردید گربه‌ای زخمی که در گوشه‌ای گیر افتاده و جانش در خطر است، برای رهایی خود از این وضعیت به آب و آتش خواهد زد؛ بنابراین، بی‌دلیل نیست که آمریکا و متحدان این کشور هرگز سلاح‌هایی را در اختیار کی‌یف قرار نمی‌دهند که این گربه زخمی را عصبانی‌تر کند و ناگهان به سیم آخر بزند؛ از این رو، حتی غرب هنوز جرأت اعزام نیروهای ناتو برای دفاع از خاک اوکراین را پیدا نکرده است.

به نظر می‌رسد سران کشورهای غربی عمیقاً به این باور رسیده‌اند که رهبر 71 ساله روسیه به لحاظ شخصیتی و روانی در موقعیتی است که امکان دارد از دایره عرف بین‌المللی خارج شود و دست به کاری بزند که همه شگفت‌زده شوند. شاید استفاده از توان سه‌گانه هسته‌ای (موشک بالستیک قاره‌پیما، موشک بالستیک زیردریایی و بمب‌افکن راهبردی) یکی از اقدام‌های شگفت‌انگیز پوتین باشد.

اما آیا واقعاً پوتین سیاستمداری است که در آخرین دوره ریاست جمهوری خود به حمله اتمی روی بیاورد و جهان را در معرض نابودی قرار دهد؟ برای پاسخ به این پرسش می‌توانیم به «جیمز روزنا» و نظریه «پیوستگی» او در کتاب «آشوب در سیاست جهان» مراجعه کنیم. به نظر روزنا عوامل تأثیرگذار بر تصمیم‌گیری حکومت‌ها در سیاست خارجی به مجموعه‌ای از این عوامل پنج‌گانه مربوط می‌شود: ۱- متغیر شخصیت تصمیم‌گیرنده، ۲- نقش و میزان اختیارات تصمیم‌گیرنده، ۳- متغیر دیوانسالاری حکومتی، ۴- متغیر جامعه، ۵-متغیر نظام بین‌الملل.

بررسی این عوامل پنج‌گانه در ارتباط با سیاست خارجی روسیه، ذهن را ناخودآگاه به سمت شخصیت پوتین و میزان اختیارات او می‌برد. روزنا در نظریه خود، می‌گوید برای درک نقش بازیگران سیاسی، باید به تحلیل «پویش فکری – هیجانی» آن‌ها پرداخت. او برای اثبات گفته خود، یعنی تأثیر قابل توجه فرد بر نظام سیاسی داخلی و نظم بین‌المللی، وینستون چرچیل و ولادیمیر لنین را مثال می‌زند که چگونه در وضعیت آشوب‌زده کشورهایشان، از استعداد خود برای استفاده از فرصت‌ها بهره بردند؛ اما آیا ولادیمیر پوتین ممکن است برخلاف رهبرانی که از بحران و فجایع جلوگیری کردند، در جهت بدترشدن اوضاع حرکت کند و جنگ را به سمت فاجعه‌ای تاریخی سوق دهد؟

روزنا در کتاب خود این پرسش را مطرح کرده است که «آیا یک رهبر می‌تواند سمت و سوی نظام جهانی را تغییر دهد؟» اگر به لابه‌لای دیدگاه‌های پوتین نگاه کنیم، پاسخ مثبت است. او بهمن 1402 با انتقاد از سیاست‌های غرب، گفته بود «نظم نوین جهانی آن‌ها شکست خورده و روزهایشان به شماره افتاده است.»

رهبر کنونی کرملین 21 بهمن 1385 نیز طی سخنرانی تاریخی خود در نشست امنیتی مونیخ، ضمن اعتراض به پیشروی ناتو به سمت شرق، مانیفست سیاست‌های امنیتی مسکو را تشریح و با نظم مستقر جهانی صراحتاً مخالفت کرد؛ اما به گفته جان میرشایمر، استاد روابط بین‌الملل و دیگر تحلیلگران علوم سیاسی، رهبران غربی آن زمان نتوانستند ماهیت این سخنرانی را درک کنند که به منزله «اعلان جنگ علیه غرب» بود.

بر کسی پوشیده نیست ولادیمیر پوتین در روسیه تقریباً همه‌کاره است و چه از نظر مؤلفه «شخصیت» و چه به لحاظ مؤلفه «نقش و میزان اختیارات»، در جایگاهی قرار دارد که باعث می‌شود حتی قدرتمندترین کشور جهان یعنی ایالات متحده آمریکا نیز در مواجهه با او، محافظه‌کاری را در دستور کار خود قرار دهد. ساده‌اندیشی است که گمان کنیم کشوری به بزرگی روسیه که از همه مؤلفه‌های قدرت برخوردار است، از گزینه بمب اتمی ابایی دارد. چه بسا تحلیل شخصیتی پوتین در چارچوب نظریه پیوستگی روزنا، این نتیجه را به دست می‌دهد که او با توجه به عوامل 2 و 3 در این نظریه، قادر به انجام اقدام‌هایی است که می‌تواند مسیر جهان را به طور کلی تغییر دهد.

کلافگی پوتین در بن‌بست اوکراین

نبرد نظامی روسیه با اوکراین یا به گفته مسکو «عملیات ویژه نظامی» اسفند 1402 وارد سومین سال خود شده است اما تقریباً هیچ تحلیلگری نتوانسته نتیجه این تقابل ویرانگر را پیش‌بینی کند. اوکراین با همه حمایتی مالی و تسلیحاتی که از غرب دریافت می‌کند، از بازپس‌گیری جغرافیای اشغال‌شده خود، هر روز ناامیدتر می‌شود و از سوی دیگر، روسیه هم اوضاع بهتری ندارد. ارتش این کشور اگرچه بخش‌هایی از اوکراین را تصرف کرده اما وزارت دفاع بریتانیا می‌گوید آمار تلفات و مجروحان روسیه به 355 هزار تن رسیده است.

جنگ شرایطی را به وجود آورده که هر دو طرف در نااطمینانی و ابهام به سر می‌برند، با این تفاوت که غرب گمان می‌کند اگر نبرد را فرسایشی کند، قدرت روسیه به مرور تحلیل می‌رود و پوتین از مواضع خود کوتاه خواهد آمد؛ اما مسکو با تحریم‌های اقتصادی کنار آمده و ارتش خود را در جبهه‌های جنگ تقویت کرده است. این به معنای استمرار پیگیری ایده‌های ولادیمیر پوتین در تقابل با اوکراین و به طور کلی غرب است.

بااین‌همه، ماجرا از جایی هولناک می‌شود که غرب تصمیم بگیرد برای محافظت از اوکراین یا به منظور عقب راندن روسیه، به اقدام‌هایی متفاوت از گذشته روی بیاورد. جزئیات یکی از این اقدام‌ها را رئیس‌جمهوری فرانسه به زبان آورده و اخیراً به روزنامه «پاریزین» گفته است که در شرایط خاصی، ممکن است نیاز به انجام «عملیات زمینی از سوی کشورهای غربی» وجود داشته باشد.

امانوئل مکرون اعلام کرد که «فرانسه، آلمان و لهستان که به مثلث وایمار معروف هستند، در اهداف خود برای جلوگیری از پیروزی روسیه در جنگ اوکراین و حمایت از مردم این کشور، تا پایان متحد می‌مانند.» این پیام واضح که به معنی کوتاه نیامدن غرب در تقابل با روسیه است، بخشی از مجموعه اقدام‌هایی محسوب می‌شود که حاکم کرملین را به مرور عصبی‌تر و کلافه‌تر خواهد کرد؛ مسیری که ممکن است به استفاده از کلاهک‌هایی منتهی شود که موجودیت اوکراین را به خطر می‌اندازد. شاید وقت آن رسیده است که غرب راه عاقلانه‌تری را در پیش بگیرد و شرایط را به سمتی هدایت نکند که پوتین مجبور شود آخرین تیر در تپانچه خود را شلیک کند و سرنوشت ساکنان کره زمین را تغییر دهد.

مجتبی نیک اقبال

منبع: روزنامه شرق