سینمای ایران پر از داستانهای ضعیف است که برخی بازیگران جور آن را کشیدهاند و این ضعف را جبران کردهاند. تازهترین اثر آیدا پناهنده هم دچار همین مسئله است. فیلمی که با نقشآفرینی متفاوت الناز شاکردوست و بازی نسبتا خوب پارسا پیروزفر میتواند نظر مخاطب معمولی و فاقد قوه نقد را جلب کند.
تنها ویژگی تیتی که نظر من را جلب کرد فیلمبرداری خوب و قاببندیهای جذاب فرشاد محمدی بود. هوای ابری شمال به جذابیت این تصویربرداری اضافه کرده و احساس خوبی به مخاطب میدهد.
آیدا پناهنده تلاش کرده فیلمی شبیه «ناهید» بسازد؛ اما حاصل آن نسخه ضعیف و تا حدودی ناامیدکننده ناهید است. ضعف بزرگتری که این کارگردان از خود نشان داده، استفاده از کلیشههای اجتماعی زننده است؛ آنجا که ابراهیم به عنوان نماینده طبقه برخوردار، فردی فرهیخته، دانشمند و استاد دانشگاه و امیرساسان و تیتی که طبقه محروم را نمایندگی میکنند افرادی «اسگل» و خنگ نشان داده شدهاند.
چه بسا اگر سیستم و مناسبات سیاسی و اقتصادی ایران به گونه دیگری بود، امیرساسان نه فردی افیونی، بلکه آدمی اهل خِرَد و علم بود یا تیتی مانند زن ابراهیم یا مانند زنان به اصطلاح «امروزی»، مخش توسط یک مرد دیگر زده میشد و شوهرش را رها میکرد.
نبود کارگردان بدونِ بینش و متفکر، بزرگترین درد سینمای ایران است. ما اساسا کارگردانی که فراتر از رخدادهایِ درون زیست جامعه ایران اثری بسازد، نداریم. هرچه کارگردان داریم، اسیر تمهای فکری و کلیشههای اجتماعی هستند. حتی همان اصغر فرهادی هم به خاطر به تصویرکشیدن رخدادها و کلیشههایی که برای داوران آن جشنوارهها عجیب و جالب است، چند جایزه بینالملل برد.