توسعه، شاید یکی از مبهم ترین واژه هایی است که تا کنون معنای حقیقی آن در اذهان جامعه روشن نشده است. عده ای توسعه را به مثابه پیشرفت مادی تلقی می کنند و مصادیق این پیشرفت را شهر مدرن با انسان هایی تحصیل کرده و سرانه درآمد بالا می دانند. برخی می گویند توسعه یافتگی یعنی رسیدن به بالاترین حد شاخصه های اقتصادی و نفوذ اقتصادی در دیگر کشورها. از سویی دیگر تعداد زیادی بر این باورند که توسعه یعنی حفظ ارزش های دینی و اجتماعی و بی توجهی به مادیات. اما حقیقتا حق با چه کسی است آیا استدلال آن دسته اول درست است یا تعریف گروه دوم. اگر انسانی مذهبی باشید شاید پیش خودتان فکر کنید حفظ ارزش های دینی و اجتماعی معنای واقعی توسعه است و برای توسعه یافتگی کشور باید از شر مادیات گذشت تا عاقبت بخیر شویم. با این حال همه این برداشت ها از واژه توسعه و توسعه یافتگی، تنها مربوط به بخش کوچکی از جامعه ایران است. این واژه آنقدر کلی و به ظاهر مبهم است که هر فردی تعریف خود را از آن دارد.
توسعه به مثابه سرمایه اجتماعی
برای بررسی و تبیین واژه توسعه، ابتدا باید معنای لغوی توسعه را یادآور شد؛ در فرهنگ معین، معنای توسعه برابر است با «وسعت دادن» و فرهنگ لغت عمید این واژه را به مثابه «فراخی» می داند. اما بی گمان در جامعه مدرن و پرسرعت امروزی نمی توان برای روشن ساختن واژه توسعه صرفا به این دو معنا بسنده کرد. در این بین اقتصاددانان دیدگاه جالب توجهی نسبت به توسعه و توسعه یافتگی یک کشور دارند؛ آنها می گویند توسعه را باید بر حسب پیشرفت به سوی اهداف رفاهی نظیر کاهش فقر، بیکاری و نابرابری تعریف کرد. در واقع این دیدگاه مبتنی بر رشد مادی یک جامعه است؛ البته وجود چنین دیدگاهی در بین اقتصاددانان کاملا طبیعی است؛ چراکه علم اقتصاد به شاخص های کمی مسائل مادی می پردازد، لذا اقتصاددانان نیز از این منظر به تبیین واژه توسعه می پردازند. از سوی دیگر جامعه شناسان بر این عقیده اند که گسترش دادن «سرمایه های اجتماعی» در جامعه به معنای گام برداشتن در مسیر توسعه یافتگی است. آنها با تعریف علمی سرمایه های اجتماعی در پی اثبات تاثیر آن در سعادت یافتن جوامع هستند. جامعه شناسان سرمایه اجتماعی را طیف وسیعی از فرایندهای اجتماعی می دانند که شامل روابط اجتماعی، روابط خانوادگی، مجموعه ارزش های مشترک افراد و گروه ها و اعتماد متقابل می شود.
وقتی یک پای توسعه می لنگد
اگر واقع بینی را داور و منطق را چاشنی تحلیل های روشنگرانه خود قرار دهیم، به وضوح در می یابیم که توسعه چیزی نیست جز «رشد کمی و کیفی شاخصه های مادی و معنوی جامعه». اگرچه این تعریف، کلی به نظر می رسد، برای دریافت نتیجه ای قابل درک از واژه توسعه می توان به آن استناد کرد. حال باید دید که رشد کمی و کیفی مادیات و معنویات یک جامعه -که از حداقل های مادی و معنوی برخوردار است- چه می تواند باشد. برای درک بهتر موضوع می توان به این مثال توجه داشت که افزایش تعداد جاده ها و دانشگاه ها به معنای توسعه کمیِ مادی یک کشور است؛ اما توسعه کیفی به این معناست که مردم آن کشور برابر با استانداردها و ارزش های انسانی از جاده ها استفاده کنند تا دچار تلفات و خسارات نشده و این پیشرفت مادی (افزایش تعداد جاده ها) خود به مانع سعادت جامعه تبدیل نشود. یا در نظر بگیرید که تعداد دانشگاه های کشور افزایش یافته و فارغ التحصیلان بسیاری را به جامعه تحویل می دهند؛ بی گمان افزایش تعداد دانشگاه ها و فارغ التحصیلان _که همان توسعه کمی است- گامی رو به جلوست؛ اما اگر بستر شغلی برای فارغ التحصیلان این دانشگاه ها وجود نداشته باشد و به انحراف سوق داده شوند، یک پای این توسعه که همان کیفیت است می لنگد. لذا باید به این درک رسید که مصدایق توسعه هرچه باشد، باید هر دو بعُد کمی و کیفی آن به موازات هم اتفاق بیفتد تا بتوان نام آن را توسعه گذاشت. البته باید پذیرفت که این موضوع ابعاد پنهان دیگری هم دارد که از حوصله این مطلب خارج است. در نتیجه اگر بخواهیم واژه ای به وسعت توسعه را صرفا از یک بعد بررسی کنیم، این واژه همچنان مبهم باقی می ماند و تا زمانی که این گونه باشد و اعضای جامعه به تعریفی روشن از این موضوع نرسند به توسعه همه جانبه کشور نخواهیم رسید.
توسعه معنوی
در ارتباط با رشد کمی و کیفی شاخصه های معنوی جامعه باید گفت که احیا و حفظ ارزش های اجتماعی به نوعی رشد کمی آن محسوب می شود. در دنیای امروزی به ویژه در کشور ما بسیاری از ارزش های انسانی مانند احترام به بزرگ ترها، وجدان کاری، اعتماد متقابل و رفتارهای محبت آمیز اگر نگوییم از بین رفته، حداقل کم رنگ شده است؛ از این رو با احیا و پر رنگ سازی این ارزش های اصیل می توان به رشد کمی معنویات جامعه کمک کرد. رشد کیفی این موضوع نیز در گرو میزان شناخت اعضای جامعه از ارزش های معنوی است. برای مثال اگر فردی از سرمایه های اجتماعی که در دسته ارزش های معنوی جامعه قرار می گیرد شناخت کافی نداشته باشد، نمی تواند به طور کامل پایبند به حفظ این سرمایه ها باشد. همان گونه که گفته شد، اعتماد متقابل یکی از سرمایه های اجتماعی است، اگر افراد از کارکردها و اهمیت این امر حیاتی (اعتماد متقابل) آگاه نباشند یا آگاهی کمی از آن داشته باشند، در این زمینه به رشد کیفی دست نیافته ایم. جوانی را در نظر بگیرید که امروز در اتوبوس صندلی خود را به یک فرد مسن می دهد؛ اما فردا، بنابر شرایط احساسی خود تصمیم می گیرد هر فرد مسن و ناتوانی که وارد اتوبوس می شود را نادیده گرفته و بر جای خود همچنان تکیه بزند. این موضوع نشان دهنده نهادینه نشدن ارزش ها در فرد است. به عبارت دیگر هر قدر ارزش ها بیشتر در افراد نهادینه شوند، به رشد کیفی بیشتری در معنویات جامعه دست پیدا می کنیم. بدون شک خانوده بستری مهم برای نهادینه کردن این ارزش ها در فرد است. در واقع نه تنها خانواده بهترین جایگاه برای انتقال ارزشها به فرد است که مناسب ترین مامن برای تربیت افراد آگاه و توانمندی است که در آینده بتوانند عامل حقیقی توسعه همه جانبه کشور شوند. لذا خانواده که ریشه آن پدر و مادر است نقش حیاتی ای در تحقق توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی هنری کشور دارد.
منبع: روزنامه نسل فردا http://nasle-farda.ir/newspaper/page/5099/3/50687/0